🕔1398/08/04
چندی پیش، یکی از کسانی که در شهر به کار روزنامه نگاری مشغول است برایم نقل می کرد که:
«روز پنجشنبه ای نزدیک عید نوروز 98 از دادسرا به من زنگ زدند و گفتند یکشنبه هفته آینده برای پاره ای از توضیحات تشریف بیاورید اینجا. با شنیدن سخنان فرد تماس گیرنده، جا خوردم و دلهره تمام وجودم را گرفت بطوری که سه شبانه روز خواب به چشمانم نمی آمد. مدام با خودم می گفتم چه خطایی از من سر زده که مرا خواسته اند؟ نکند در کانال ها و گروه های مجازی حرف نامربوطی زده ام؟ هرچه فکر می کردم عقلم به جایی راه نمی داد. زمان گذشت تا اینکه روز یکشنبه فرا رسید. به دادسرا رفتم. دلیل احضارم را جویا شدم. مسئول مربوطه گفت بخاطر مطلبی که در نقد «لغو کنسرت بابک جهانبخش» نوشته ای خواسته ایم که بیایید. در آنجا معلوم شد که دو سه نفر از همکارانم نیز به همان دلیل فراخوانده شده اند. من عذر آوردم و کارها و برنامه ها و نزدیک بودن عید را یادآور شدم. خوشبختانه آن مسئول قبول کرد و گفت پس بروید بعد از تعطیلات با شما تماس خواهیم گرفت و...»
در مورد ماجرای بالا، امیدوارم آنچه آن دوست روزنامه نگار برایم تعریف می کرد همه اش شوخی و مزاح باشد و بعداً نیز تکذیب شود. ولی اگر واقعیت داشته باشد «موجب شگفتی و تأثر است»!
بی تردید، دادسرا باید محل پناه و امید مردم باشد نه اینکه خودش زمینۀ ترس و وحشت را فراهم کند. بگذریم از اینکه گاهی اوقات جهل و بی خبری، از صد تا شکنجه و مجازات هم بدتر است. اینگونه احضار کردن ها و بلاتکلیف گذاشتن متهمین، نه تنها با مبانی اخلاقی منافات دارد بلکه با اصول مسلّم و صریح آیین دادرسی نیز در تضاد است و موجب مسئولیت انتظامی کارمند یا مقام متخلّف می شود.
جای سوال وجود دارد که دادستان به عنوان ریاست دادسرا، در نظارت بر رفتار نیروهای تحت امرش چه نقشی دارد؟ دادستان کاشان، که معمولا درباره برخی اخبار حساس فرهنگی اجتماعی از خود واکنش سریع و بموقع از خود نشان داده و می دهد آیا در مورد احضاریه های غیرکتبی و غیر رسمی هم نظری دارد؟!
ادامه مطلب◂