پایگاه خبری پیک سیلک : جابر تواضعی / از کلمه و لفظ «خبرنگار» خیلی دل خوشی ندارم، بیشتر به خاطر وجهه بیرونیای که از این کلمه وجود دارد. مثل اکثر چیزها دو نگاه افراطی درباره این شغل وجود دارد.
اولی نگاهی کاملاً آزادمنشانه و رادیکال است. چون خبرنگاری باید همه چیز را بدانی و اصلاً مهم نیست که حوزه تخصصیات کدام است. خبرنگار در نگاه این آدمها چیزی است در ردیف خبرنگارانی که ماجرای واترگیت را باعث شدند یا دست پایینش اوریانا فالاچی، با همان درجه آزادی.
نگاه دوم نگاهی کاملاً تقلیلگرایانه است. خبرنگار کسی است که دنبال دردسر است و اموراتش از این راه میگذرد. همهاش دنبال این است از رهگذر اتفاقات اینچنینی برای خودش نمدی بدوزد. خبرنگار یعنی فضول، یعنی نخود هر آش، یعنی موی دماغ. کسی که کارش سرک کشیدن بهجا و بیجا در کارهایی است که به او نیست.
هر دو نگاه تحت تأثیر رسانهها و بهخصوص سینما است و هر دو به یک اندازه احمقانه و ابلهانه است. برای من هیچکدام از این دو نگاه موضوعیت ندارد و چون نمیتوانم تصور عام را در موردش عوض کنم، از این واژه خوشم نمیآید.
واقعیت این است که در این سالها خبرنگاری در حد کارمندی که هشت ساعت در روز در ادارهاش کارت میکشد، تنزل کرده. در عوض به مدد رسانههای مجازی با پدیده جدیدی روبهروییم که من اسمش را میگذارم «شهروند-خبرنگار».
دلیل دیگر بیعلاقگیام این است که در کلمه خبرنگار از پردازش و تحلیل خبری نیست. اگر بنا به انتخاب باشد، من واژه «روزنامهنگار» را ترجیح میدهم. روزنامهنگار کسی است که روی هر خبری و هر چیزی تحلیل دارد.
میگویند اسمش را نیار، خودش را بیار. از جنگ واژهها که بگذریم، من روش و منش خبرنگاری را دوست دارم. خبرنگار یعنی کسی که پرسش دارد، کسی که سؤالمند است و سؤال مال کسی است که نسبت به خودش، خدا، هستی و دیگران دغدغه دارد. خبرنگار کسی است که حاضر است برای سؤالهاش هزینه بپردازد. خبرنگار یعنی کسی که چون هیچ چیز را سر طاقچه عادت نمیگذارد، مدام در حال آشناییزدایی است و با ذهن بیذهنی و بدون قضاوت با هر چیز روبهرو میشود.
میپرسد تا خودش و دیگران اشتباه قضاوت نکنند. تا همه چیز شفاف یا لااقل شفافتر باشد. پرسش در این زمانه بیحوصلگی که همه چیز در سطح میگذرد و کسی حوصله غور و تفحص ندارد، چیز خوبی نیست و طبعاً پرسشکننده هم آدم محبوبی نیست. سؤال چرت آدم را پاره میکند و هیچکس از خوابزدگی و خماری خوشش نمیآید.
با این حال با این تعریف من تا پایان عمر لااقل این روش را در زندگی خودم ادامه خواهم داد. من خماری سؤال را به عمری چرت و نشئگی ترجیح میدهم.