پایگاه خبری پیک سیلک: بامداد ماچیانی/ آنچه در قسمت قبل بدان پرداختیم گذاری بود بر مفهوم عشق و انواع واقسام آن.آنچه در این قسمت بدان میپردازیم تمرکزی دقیق بر اقسام عشق در شعر ملامحسن است.
در شناخت شخصیت عاشق عوامل مهمی ایفای نقش میکنند،مسائلی نظیر جغرافیا،تاریخِ زندگانی،مکتب فکری و ... هر کدام به نحوی تاثیرگذارند اما در مورد ملامحسن قضیه کمی تفاوت دارد.پیش فرضی در نزد ماست و آن عارف بودن ملامحسن است.عشق عرفانی از نوع عشق حقیقی است که مفصلا در باب این گونه از عشق در قسمت قبل صحبت نمودیم.عشقِ عرفانی شاخصه های بسیاری دارد که مهمترین آن خلاصه شدنِ جمعِ جهان در وجودِ مجموعِ خداست.نظریه ی وحدت وجود در اشعارِ ملامحسن رنگ بندی متفاوتی دارد.در واقع عارف هر آنچه در جهان است را به صورتی متعلق بر اصل خود یعنی خداوند متعال میبیند.حال این گونه باور آیا بر فرضِ عشق زمینی وی ایرادی وارد میکند؟ به طبع انسان مجموعه ای از تمایلات متعالی و احوالات نفسانی است.اما آنچه که یک انسان عارف را کمی پیش تر از سایرین قرار میدهد،آنست که انسانِ عارف تعلقات دنیایی ندارد.او نیز به مثابه انسان های روی کره ی زمین عشق میورزد اما اسیر خط و خال و چاه زنخدان نمیشود،بلکه شخصیتِ عاشقی برای او بسیار مهم است.شخص در عشق عرفانی از مقارنات عشق است نه از مقدمات آن.هنگامی که تفکری نظیر یافت مبدا عشق و درک متعالی از وجود در فرد باشد او از گذر تمایلات میگذرد.
در گذر ابیات ملامحسن دو شخصیت عارف و شاعر مشاهده میشود که نمیتوان به هیچ گونه مرز مطلقی بر آن رسید که این فرد شاعرِ عارف است یا که عارفِ شاعر.اما طبیعیست که یک شاعر نیز در حصار احوالات انسانی،مجبور به آنست که ردی نیز از انواع ادبی عشق نیز ارائه کند.
نخستین تصاویری که از عشق در نزد ملا محسن میبینیم،تصویری گسترده از عشق است. ملامحسن عشق را مایه ی هستق میداند.تصوری که پیش از این نیز در تاثیرگذاران بر ملامحسن بسیار مشاهده شده است.بعنوان مثال در اشعار مولانا و یا سنایی و عطار ما این درک را شاهدیم که اگر عشقی نبود،جهانی نبود.حتی در برخوردی بسیار روشن ضمیرانه مولانا معتقد بر آنست که نزدیکترین صورت زمینی به خداوند صورت عشق است و اگر روزی خداوند در شخصیتی زمینی حلول کند آن شخصیتِ عشق است.این نکته بسیار مهم است که اینجا عشق در مقام یک ایده و یک مفهوم انتزاعی است و هیچ صورتی بر آن بسته نشده است.حال ملامحسن نیز این عشق را خوانی گسترده بر عالم میبیند که همه بر آن میتوانند بنشینند و هر کس که از این سفره خورد به الحان خواص گونه ای از او دعوت به لقا و قرب الهی میشود.
عشق گسترده است خوانی بهر خاصان خدا
میزند هر دم صلائی سارعوا نحواللقا
اگر گذری بر این غزل داشته باشیم در میابیم که عشق را علت های گوناگون قائل شده است.نخست آنکه خاصیت سفره گرد هم آمدن است.عشق این سبب را فراهم میسازد تا تمام جهانیان از هر مسلک و عقیده ای با یک ویژگی مشترک بر سر این سفره بنشینند.عشق مودت و محبت جهانی را بهمراه دارد.آنچه که مفصلا در قسمت بعدی به آن خواهیم پرداخت شرح این غزل است که به معرفی و شناخت آشنایان بر سر این سفره میپردازد.
ادامه دارد...