شعر نو هم به دل نمی چسبد!!
مهدی سلطانی راد - وقتی وارد اتاقی می شویم که پیرمرد در آن سکنی گزیده او را درازشده بر روی تختی در کنار پنجره می بینم و کنارش مشتی دارو و دوا و تعدادی کتاب. فرزند سوم و پسر بزرگش- جواد- که ساکن اصفهان است و اکنون در کاشان به سر می برد از پدری که شناسنامه او را 93 ساله نشان می دهد مراقبت می کند و این در حالی است که برای رتق و فتق بهتر امور پرستاری هم در اکثر اوقات حاضر و ناظر و مراقب احوالات جسمی پیرمرد قصه ماست.
همان اول وقتی نگاهم به رنگ و روی پیرمرد خوابیده بر روی تخت می افتد از گرفتن مصاحبه ناامید می شوم اما آقا جواد به سراغ پدرش می رود تا او را از خواب بیدار کند تا چند کلمه ای از زبانش بشنویم و باقی مانده ها را به همین پسر واگذار کنیم که دو برادر دیگرش الان ساکن انگلیس هستند و با دو خواهرشان می شوند 5 فرزند استاد عباس حداد.
استاد فرتوت و کهنسال داستان ما که چند وقتی است نامش را بر تابلوی ورودی کوچه شان در ابتدای خیابان طالقانی حک کرده اند به آرامی چشمانش را باز می کند و یکی دو دقیقه بعد از روی همان تخت و به حالت نشسته دست راستش را به علامت احوالپرسی با من و دو همراهم- آقایان هدایتی- شاعر – و سرافراز کمی بلند می کند. صدا و کلامش به سختی قابل شنیدن است اما در همان چند دقیقه که استاد عباس حداد را می شود به حرف کشید از او درباره اینکه به کدام شاعر متقدم و قدیمی علاقمند است و نظرش درباره سهراب سپهری و شعرهای کلاسیک و سپس نوی او و همچنین انجمن صبائی که او به آن رفت و آمد داشت و گویا 14 سالی هست که دیگر خبری از نشست ها و دور همی های این انجمن نیست پرسیدیم؛
شاعر بلندآوازه اما کهنسال و زمین گیر شهر ما به سختی می تواند حرف بزند اما در همان حال می گوید: همه شاعران متقدم- سعدی، حافظ، فردوسی، عطار، مولانا و ..- خوبند و شعرهایشان خوبتر، سهراب همان قدیم ها هم به انجمن صبا سر می زد و در جلسات شعرهای کلاسیکش را می خواند و مرحوم حسینعلی منشی- رئیس انجمن- وقتی از سهراب معنی شعرهایش را می پرسید او جواب می داد که خود نیز معنی آنها را نمی دانم! مرحوم منشی مردی بسیار متین و خوش بیان و البته صریح الهجه بود. خوب یادم هست وقتی سهراب در جلسات انجمن شعر کلاسیک می خواند مرحوم منشی بلافاصله می گفت: ضایع کردی!! اما در مورد شعرهای من نظر دیگری داشت و مرا تشویق می کرد.
در این اثنا از زبان شاعر همراهمان و از قول استاد حداد که منتقد جدی و سفت و سخت شعر کلاسیک و نو است تک بیتی روایت می شود که :
شعر نو هم به دل نمی چسبد
دو سه کیلو سریش می خواهد !!
.. و باز هم به قول استاد عباس حداد شعر باید دو وجه داشته باشد. یکی ذاتی و دیگری عارضی که شعر بدون حسن عارضی مانند شمشیر چوبی در غلافی از طلا می ماند و چه خوب که شعر هم حسن ذاتی داشته باشد و هم حسن عارضی.
استاد به روایت فرزندش- جواد- در اکثر شاخه های شعری مانند غزل، مراثی، قصیده و .. و با مضامین مذهبی، عرفانی، طنز و .. اشعار زیادی سروده است که در این بین 3کتاب شراره عشق ، صد آسمان ستاره و صد کهکشان ستاره که در مجموع شامل 6000 بیت شعر می شود تاکنون از استاد منتشر شده. به نظم درآوردن قران کریم با 30 هزار بیت که حاصل 9 ماه تلاش و کوشش بود و عاقبت در سال 84 این تلاش به صورت کتابی فاخر منتشر شد و مورد تشویق و استقبال مقام رهبری نیز واقع گردید اثر ماندگار دیگری است که از استاد و شاعر قدیمی و کهنه کار شهرمان به یادگار مانده است.فرزند استاد از علاقه ی مرحوم مشفق کاشانی به پدر می گوید و اینکه روزی از روزها و در نشستی استاد مشفق اجازه نداد تا استادش- عباس حداد- دست به قلم شود و قطعه شعری را که به گوشش خوش آمده در گوشه ای بنویسد و مشفق کاشانی همانجا می گوید وقتی شاگرد هست چرا استاد دست به قلم شود؟!
گویا استاد عباس حداد در همین حال و اوضاع کهولت سن و ناتوان از حرکت و ایستائی نیز به روند سرودن شعر ادامه می دهد و برای نمونه فرزندش کاغذی را بدستم میدهد که یکی از جدیدترین اشعار استاد بر روی آن نوشته شده است:
در وادی تقوی رو و کم ما و منی کن
ای نفس به هر جا که روی خودشکنی کن
سودی نبری از بر این ما و منی ها
تقوی چو کنی همچو اویس قرنی کن
هر کس که بدت گوید و کام تو کند تلخ
تلخی ندهد سود، تو شیرین سخنی کن
هر کس که کند کج دهنی فاقد عقل است
عرفان که نگفته ست که تو هم کج دهنی کن
مست صلوات نبی و آل نبی باش
خوش بو دهن خود زگل یاسمنی کن
با طبع رسا نیز سر زلف سخن را
مشکین همه از مشک خطا و ختنی کن
(حداد) تو ماباقی این عمر گران را
در سایه ی فرمان رسول مدنی کن
ای نفس تو هم دزد و دغل ظلم و ستم را
چون ریش خود از ریشه کنی، ریشه کنی کن
و یا این شعر با استفاده از کلمات جناس؛
بدا به آنکه همی با طمع شود مع
که بدترین صفات است در زمانه طمع
اگر ادیب اریبی مشو به دهر اریب
اگر ستوده فقیهی و لا امام جمع
لحظات پایانی دیدار ما با استاد عباس حداد که این ماه ها و روزها به خاطر کهولت سن خانه نشینی اختیار کرده به آرزوی طول عمر بیشتر برایش و گرفتن چند عکس از او و نقل خاطره ای شیرین از دیدارش با رهبر انقلاب در ضیافت افطاری با شعرا در سال 83 و ملاطفت رهبر با استاد حداد از زبان فرزند استاد می گذرد.
به گفته ی فرزند استاد حداد وقتی در آن ضیافت نگاه رهبر انقلاب به استاد می افتد ایشان بلافاصله می گویند: ایشون هم که حداد خودمونه! و بلافاصله از پدر می پرسند که: فلانی الان چکار میکنه؟ که منظور رهبر انقلاب برادر کوچک من و فرزند آخر استاد- احسان- بود. گویا مقام رهبری هنوز آن خاطره ی قبل از انقلاب و حضورشان به اتفاق چند روحانی از مشهد در کاشان و در خانه پدر را بیاد داشتند که وقتی احسان- برادرم – که خیلی کم سن و سال و کوچک بود با ایشان در منزل پدر روبرو شد با رهبر انقلاب مشغول بازی و شوخی گردیده بود و جالب اینکه مقام رهبری هنوز تکیه کلام های برادر کوچکم را در آن دیدار قبل از انقلاب هنوز بیاد داشتند و سال 83 سراغ برادرم را از پدر گرفته بودند.