مرحوم فروزانفر در ایام حکومت مصدق او را با قصیدهای معروف مورد مدح قرار داده بود:
ای مصدق تو را ثنا خوانم/ گرچه برهم زن سنادانم
ای مصدق هزار مردی تو/ باد دو دیو در نبردی تو
وقتی که مصدق افتاد؛ شعر فروزانفر -با اینکه دهها بار در رادیو خوانده شده بود- به کلی از خاطرهها محو شد و خود فروزانفر نیز هرگز آن را به زبان نیاورد و آن را چاپ نکرد و باالنتیجه امروز حتی یک نسخه از آن در دسترس کسی نیست و مخلص نیز نتوانستم تمام آن را به دست آورم و دکتر رضا سجادی هم که آن را در رادیو تکرار کرده بود از حفظ ندارد.
باری چند سالی گذشت و بدیع الزمان اندکی مورد عنایت قرار گرفت و در نخستین مراسم شرفیابی اعضای دانشگاه او نیز حضور یافت و در صف مقدم میان دکتر سیاسی و دکتر عمید قرار گرفته بود. شاه وقتی از برابر صف استادان گذشت تعمدا برای اینکه تخفیفی برای فروزانفر قائل شده باشد تند از برابر این سه تن گذشت و اعتنائی به آنها نکرد و آهسته زیرلب زمزمه کرد: "دورویی و دو رنگی هم حدی دارد؛ شعر در مدح آقایان میگویند و در شرفیابی هم حاضر میشوند "هنوز سه چهار قدم شاه دور نشده بودکه فروزانفر رو کرد به آقای دکتر سیاسی و به لحن خودش؛ به طوری که دکتر عمید هم بشنود گفت: چنان مینماید که اعلیحضرت نظر خوشی به آقای دکترعمید ندارد!
این را هم عرض کنم که بعدها فروزانفر کاملا مورد توجه قرار گرفت و به ریاست کتابخانه سلطنتی نیز منصوب شد و معروف است که به محض اینکه در دفتر کتابخانه مستقر شد تلفن را برداشت و به یکایک آشنایان و سیاسیونی که بعد از واقعه ۲۸ مرداد از او بریده بودند و نسبت به او سرسنگین و بیاعتنا بودند تلفن میزد و در ابتدای کلام میگفت:
-آقاجان دیگر به حمدالله آن جذام رفع شد. منتظر عنایت و تشریففرمایی جنابعالی هستم.
برگرفته از دوماهنامه بخارا - بهمن و اسفند ۱۴۰۱