مسعود قرائتی
در ۲۱ فروردینماه سال ۴۴ خورشیدی رضا شمسآبادی در کاخ مرمر اقدام به تیراندازی به قصد ترور شاه مینماید. وی به عنوان سرباز وظیفه در کاخ مرمر (گارد جاویدان) خدمت می کرد. آنچه به ظاهر و به صورت شفاهی از منابع نسبتاً موثق در این زمینه به دست می آید چنین است: احمد کامرانی و حسن شریف هر دو اهل کاشان در خانه ای در تهران که متعلق به یک کاشانی دیگر بود، رفت و آمد (مجردی) داشتند. در آن خانه، شخصی دیگری نیز با آنان دوست و همدم بود. او کسی نبود جز حسین ساعدی. شخصی که در سالهای نهضت ملی به عنوان هوادار حزب توده خصوصا تشکیلات کارگری شهرت داشت. در آن روزگار چنانچه بعدها نیز مرسوم بوده و هست بچههای کاشانی در تهران یا هر جایی دیگر یکدیگر را مییافتند و اگر به خانه مجردی یا دانشجویی راه میبردند، آنجا را پاتوق خود میساختند. گاهی در این جمع، افرادی از هر قشر و مرامی با هم دیده میشدند. در آن روزگار، از این که در آن خانه یا بهتر است بگوییم محفل چه میگذشت و اینکه ساعدی با آن سوابق چقدر می توانست روی شمسآبادی اثرگذار باشد رازی است که هرگز فاش نشد. برخلاف آن چه شاه میخواست تبلیغ کند که این توطئه علیه او از سوی چپها و خصوصاً همسایه شمالی تدارک دیده شده تا حداکثر بهرهبرداری و کمک را از شرکای غربیاش بگیرد، اعضای مرتبط با واقعه کاخ مرمر از یک مرام و ایده و سازمانیافته نبودند. دوستی و رفتوآمد آنان تنها بر پایه سوابق همشهری بودن، آن هم در شهر کوچکی مانند کاشان شکل گرفته بود. خصوصاً نفر اصلی یعنی رضا شمسآبادی که نهتنها از سنخ و مرام آن دو یا سه نفر دیگر نبود، بلکه گرایش مذهبی داشت و تحت تأثیر قیام ۱۵ خرداد به رهبری امام خمینی قرار داشت. چه اینکه دو سال از آن رخداد بزرگ بیشتر نگذشته بود. آن چه عجیبتر، این واقعه را با کاشان و کاشانی پیوند می زند، طنز تلخ یا شیرین روزگار و چینش مهرههای این رخداد است. در طرف مقابل ضارب (شمسآبادی) یک کاشانی دیگر به نام بابائیان قمصری است که با درجه استواریِ گاردِ جاویدان در صحنه حضور دارد. باز هم معلوم نیست از خام دستی و خطای تیر شمسآبادی است یا خود فداکردن اوست که چندین گلوله نصیب این محافظ کاشی کاخ می گردد تا دستگاه سلطنت به پاس این فداکاری، خانواده او را در پناه الطاف مالی و اجتماعی خود بگیرد تا آنجا که پارکی در تهران انتهای خیابان خوش جنوبی به نام پارک بابائیان ثبت شود. پس از انقلاب این پارک به کمیل تغییر نام داد. پس از شهادت رضا شمسآبادی در حین نقشه ناکامش، حسن شریف بعد از چند سال حبس آزاد می شود. احمد کامرانی بعد از تحمل ۷ سال حبس به شهرش کاشان باز میگردد. او هرگز در این باب با کسی صحبت نکرد. اگرچه مردم شهر همه می دانستند و او را با لبخند و انگشت نشان میدادند؛ اما کامرانی همچنان لب فرو بسته به صنعتگری خود در کار یخچال و وسایل سرمایشی مشغول بود. حتی پس از انقلاب اسلامی و برچیده شدن سایه ساواک او همچنان به سکوت توأم با هراس و توهم خود ادامه داد تا آنجا که به حکم ضرورت زبان در کشید و خاکسپاریاش نیز با همین روند پایان یافت. با این برنامه، شاه در حالی که از مهلکه جان سالم به در بُرد و خود را نیز شاهی بخشنده -که تنها برای جانش تلاش نمیکند و مخالفینش را هم می بخشد-، جلوهگر نمود. ..و اما دوست احمد و نیروی محرکه این رخداد. کسی که میتوان ایدئولوژیکاش خواند کسی نبود جز حسین ساعدی. کسی که تدبیر و ماجراجوییاش حکم میکرد تا فرار و به زندگی مخفی رو کند تا آنجا که تن به امواج خروشان رود اَرس سپرده و به سرزمین موعود خیالیاش اتحاد جماهیر شوروی پناهنده شود. او این نقشه پرهزینه را به اجرا میگذارد و بابت آن، چه بهایی را میپردازد؛ آن هم خود رازی ست که چندسال قبل در مزار دشتافروز به زیر خاک رفت. قدم گذاردن به خانه «عمو یوسف» (به قول همکیشانش) خالی از خطر و ریسک نبود. در آنجا چه پناهندگانی که سر از زندان یا اردوگاههای کار اجباری در سیبری در می آوردند و چه زندگی ها و خانواده هایی که در این راه تباه می شدند. اما ساعدی (شاید پس از گذراندن دوران سخت ورود) به مدت ۳۰ سال در تاشکند پایتخت ازبکستان زندگی کرد. در آنجا صاحب همسر و فرزند شد. سرانجام چند سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و بروز اصلاحات در کشور شوروی، حسین ساعدی به ایران بازگشت. شاد و مشتاقانه یکسره به زادگاهش کاشان قدم گذاشت تا اقوام و دوستان قدیم خصوصا احمد کامرانی و همه گذشته را در آغوش بگیرد؛ اما این رجعت و وصال، کوتاه بود. اجل امان چندانی در این کامیابی به او نداد و با سکته ای ناگهانی به آرامش ابدی رسید. بدینترتیب تکه ای دیگر از پازل ماجرای کاخ مرمر توأم با دیگر رازها به زیر خاک مدفون گردید. آنچه از زندگی پر ماجرای او مکتوب گشته شعری بر روی سنگ گور اوست که اگرچه سرایندهاش معلوم نیست؛ اما حقیقتی موزون از زندگی پر فراز و نشیب حسین ساعدی است. این گور سینه بازِ دل از دست دادهایست کهاندر جدال دهر دیدۀ نشیب و بیفراز آن کو ندید، بالِش راحت شبی سرش ناسوده آنکه لحظهای از زحمت رقیب آن کو نبود داروی دردش به غیر عشق آن کو نجُست بر دل بیمار خود طبیب شور و سرور رنجبران، مرهم دلش سودای او عدالت و آزادیاش حبیب دستی تُهی و سینه پر از دردِ خلق و دل خونبارِ فتنهسازی ایام پرفریب یک عمر حبس و رنج و مرارت به جرم عشق آوارگی و خانه به دوشی شدن نصیب این بود سرنوشت ساعدی انسان پاکدل یا آن حسین در وطن خویش تن غریب
* این مطلب در هفته نامه مردم سیلک شماره 86 (30 مرداد 1401) منتشر شده است.
نام *
ایمیل *
وبسایت
نظر *
نخستین نمونه روبات شرکت دولتی «روس کاسموس» پیمانکار این طرح علمی و فضایی، قرار است سال 2019 برای آزمایش آماده شود. براساس برنامه ریزی صورت گرفته، روبات ویژه که انتظار می رود سال 2021 به ایستگاه فضایی بین المللی منتقل شود، توان انجام امور مختلف از جمله راهپیمایی و هدایت فضاپیمای باری بدون سرنشین را هم خواهد داشت.
شاید زمانی که بسیاری از هم سن و سال های مسعود حسنی مشغول ساخت خانه های لگویی خود بودند، این جوان افغانستانی در فکر تکمیل اختراعی بود که در نهایت به نخستین نمونه اولیه پهپادهای یابنده و منفجر کننده مین های زمینی تبدیل شد. درادامه با تک شات همراه باشید
به گفته محققین ضربان قلب شما میتواند جایگزین پسورد شما هنگام استفاده از لوازم الکترونیکی باشد. محققان دانشگاه Binghamton راهی جهت حفاظت از سوابق سلامت جسمانی افراد را باستفاده از ضربان قلب افراد یافتهاند
سالهاست که محققان روی تلفیق سخت افزارهای کامپیوتری و لنزهای چشمی کار میکنند. اولین دستاورد در این زمینه نیز مربوط به تیم دانشگاه واشنگنتن در شهر سیاتل است که موفق شدهاند نمونه اولیه یک مدار الکتریکی،یک دریافت کننده امواج رادیویی
خرید نرمافزارهای موبایلی با شارژ ایرانسل در «کافه بازار» امکانپذیر شد.
برای عضویت در خبرنامه کافی است نام و ایمیل خود را وارد کنید
خبرنامه مردم شهرستان کاشان