مردم سیلک*/ چندی است موضوع طرح توسعۀ شرکت فولاد کویر، موسوم به طرح ذوب و ریختهگری محل بحث و مخالفت طرفداران محیطزیست در فضای رسانهای شهر شده است. در این میان، مطالب و تحلیلهایی در خصوص زیانهای وارده وجود این کارخانه در دل کویر بر محیطزیست و از بین رفتن منابع آب زیرزمینی منطفه مطرح شده است.
در مقابل مالکان و موافقان این شرکت ضمن تاکید بر اثرات مثبت اقتصادی این شرکت در توسعه منطقه بر روی اقدامات صورت گرفته در رعایت ملاحظات زیستمحیطی مانور داده و ایجاد تصفیه و بازچرخانی آب مصرفی به مدار و نیز خرید و انتقال پساب فاضلاب شهری کاشان و تصفیه آن را برنامه شرکت برای استقلال از برداشت منابع زیرزمینی در همین راستا عنوان میکنند.
این یادادشت بر آن است تا از چند زاویه به این مناقشه بپردازد:
1- آنچنانکه از تاریخچه فعالیت شرکت مشخص است با توجه به سابقهی شغلی مالکان آن (خانواده خوروش) این شرکت در ابتدا به امر خرید و فروش و بازرگانی آهن فعالیت داشته است، تا اینکه در سال 1380 تصمیم به حضور در عرصه تولید و راهاندازی کارخانه تولید میلگرد گرفته میشود. بر همین اساس در سال 1381 اقدامات آنها شروع و در نهایت در سال 1386 کارخانه به بهرهبرداری میرسد. در خصوص تأسیس شرکت سؤالات زیر مطرح است:
الف) مالکان و سهامداران عمده این شرکت جملگی اهل اصفهان میباشند. سؤال اصلی اینجاست که چرا میبایست این افراد برای ایجاد کارخانه، اصفهان و شهرهای مجاور آن را که محل استقرار شرکتهای بزرگ فولادی است رها کرده و منظقه کاشان و آران و بیدگل را برای سرمایهگذاری انتخاب کنند؟ آیا مسئولان منطقه متوجه نشدند که مدیران اصفهانی اگر به خاطر مشکلاتی تأمین آب مورد نیاز برای این کارخانه نبود، هرگز آنها را روانه کویر آران و بیدگل نمیکردند؟ قطعا مدیران اصفهانی زرنگ و کاربلد خوب میدانستند با وجود فولاد مبارکه، ذوب آهن و نیروگاه اصفهان و صدها کارخانه فعال در صنایع پایین دست فولاد و نیز بحران کمآبی حوزه زایندهرود تأسیس چنین کارخانهای به صلاح اصفهان نیست. پس با روانۀ این خانواده به دل کویر هم کمکی به همشهریان خود کردند و هم منت ایجاد صنایع بزرگ و اشتغالزا را بر سر آران و بیدگل گذاشتند.
ب) در اسناد منتشر شدهی شرکت صرفاً به مجوز اداره منابع طبیعی اشاره شده است. فارغ از اینکه چگونه این اداره، در دل جنگلهای دست کاشت، اجازه احداث کارخانه صنعتی آن هم فولاد را میدهد؛ نکته مهم دیگر آن است که هیچگونه سندی از مجوزِ صادر شده توسط محیطزیست منتشر نگردیده است.
2- شرکت فولاد کویر در اسناد منتشر شده خود و در توجیه استدلال مخالفان ایجاد کارخانه فولاد در منطقه کویری و کمآب، ضمن اعلام غلط بودن این گزاره از نظر علمی و ردّ این نظریه توضیحاتی ارائه میکند که در آن هیچگونه آمار مُتقنی مشاهده نمیشود و در یک فرار به جلوی آشکار به سهم زیاد مصارف خانگی و کشاورزی از منابع آبی کشور اشاره میکند. به فرض که در بخش خانگی متوسط مصرف بالاتر از حد استاندارد است و یا در بخش کشاورزی بهرهوری مناسبی از آب صورت نمیگیرد ولی این چالشها و اشکالات دلیلی بر اینکه یک کارخانه فولاد در دل کویر و منطقه بحرانی از نظر آب قرار بگیرد، نمیباشد.
3- معمولاً در جانمایی استقرار صنایع، دسترسی آسانتر به مواد اولیه و یا نزدیکی به بازار مصرف از عوامل اصلی و تأثیرگذار در سرمایهگذاری است. البته در صنایع فولادی متغیر تأمین پایدار آب مورد نیاز در چرخهی تولید نیز مبنای تصمیمگیری قرار میگیرد.
متأسفانه در طول سالهای گذشته تمرکز استقرار صنایع معدنی از جمله مس و فولاد عمدتاً در نزدیکی مناطق تأمین مواد اولیه و معادن سنگ آهن و مس بوده است. هر چند که در این میان، نقش عوامل سیاسی و اجتماعی نیز بیتأثیر نبوده است.
طی سالهای اخیر با تشدید بحران آب در منطقه مرکزی ایران طرحهای توسعهای شرکتهای مستقر در استانهای مرکزی به استانهای حاشیهای خلیج فارس منتقل شده است. در خصوص شرکت فولاد کویر بر اساس آنچه خود شرکت به آن استناد نموده مهمترین توجیه استقرار این شرکت در آران و بیدگل که از آن به عنوان یکی از مزیتهای رقابتی شرکت نیز یاد شده، نزدیکی به بازار مصرف و قرار گرفتن در کرویدور شمال-جنوب ایران است.
بدون شک برای سرمایهگذار، احداث شرکتی فولادی در میانه مسیر تهران و اصفهان به عنوان دو بازار بزرگ مصرف و نزدیکی به راه آهن و بزرگراه برای تسهیل و تسریع در حمل و نقل مواد اولیه و محصولات از رعایت ملاحظات زیستمحیطی مهمتر است.
4- صرفنظر از اینکه شرکت فولاد کویر نباید در منطقه ایجاد میشد؛ اما توسعه شرکت از ایجاد آن مهمتر است. ظرفیت اولیه شرکت 350 هزار تن میلگرد بوده است.
این ظرفیت در سال 1395 به 900 هزار تن افزایش مییابد. اکنون نیز طرح احداث خط ذوب و ریختهگری برای تولید شمش با ظرفیت 800 هزار تن در دست اجرا قرار گرفته است. نکتهای که میبایست از شرکت فولاد کویر مورد پرسش قرار گیرد میزان آب مصرف شده توسط این شرکت در طول 15 سال گذشته است.
پس از اطلاع از میزان آب مصرفی شرکت طی این مدت میتوان به این نتیجه رسید که شرکتی که در طول این سالها و با ظرفیت تولید پایینتر این حجم از آب را از منابع آبی منطقه کاشان برداشت نموده در طول دهههای آینده و با طرحهای توسعه فعلی و آتی چه بلایی بر سر منابع آبی خواهد آورد؛ به خصوص آنکه میزان آب مصرفی در فرایند تولید شمش از میزان آب مورد نیاز در فرآیند میلگرد بیشتر است.
اگرچه قطعاً مدیران شرکت خرید پساب فاضلاب شهری کاشان و تصفیه آن را برنامه شرکت برای رعایت ملاحظات زیستمحیطی و عدم بهرهبرداری از منابع زیرزمینی عنوان خواهند کرد؛ اما اولاً این پرسش است که حد نهایی این طرحهای توسعهطلبانه کجاست؟ ثانیاً چه تضمینی وجود دارد که دوباره در سالهای بعد و آن موقع که ظرفیت تولید واحدهای فعلی افزایش یافت و یا واحدهای جدیدی اضافه شد، دوباره نیازمند آب جدید نباشند؟
5- شرکت فولاد کویر در طول مدت فعالیت خود آب مورد نیاز را از 3 منبع شامل «دو حلقه چاه»، «انتقال 20 لیتر در ثانیه آب از تصفیهخانه کاشان» و نیز «طرح انتقال 90 لیتر بر ثانیه پساب فاضلاب شهری کاشان»، تأمین کرده و یا در آینده تأمین خواهد کرد. شرکتی که بنا به ادعای خود در «ماکزیمم مصرف و در فصول گرم سال حدود 18- 16لیتر بر ثانیه» و «در سایر فصول به حداقل 10 لیتر بر ثانیه» آب نیاز دارد؛ چرا باید 90 لیتر بر ثانیه پساب فاضلاب شهری خریداری کند؟
مگر ضریب تبدیل فاضلاب چه میزان است؟ شرکت مدعی است سرانه آب مصرفی به ازای هر تن-مترمکعب معادل 48/0 مترمکعب میباشد. یعنی برای هر تن محصول تولید شده معادل 480 لیتر آب مصرف نموده است. با توجه به اینکه شرکت طی سالهای اخیر به طور متوسط 600 هزار تن در سال میلگرد تولید کرده، لذا سالیانه حدود 288 هزار متر مکعب آب مصرف شده است.
6- به نظر میرسد شفافسازی در خصوص توجیه فروش فاضلاب شهری کاشان به این شرکت، نسبت فاضلاب فروخته شده به کل فاضلاب شهر، نحوه انعقاد قرارداد و انتشار اسناد مزایده و نرخ فروش هر لیتر پساب در اقناع افکار عمومی و کارشناسان کمک شایانی خواهد نمود.
7- صرفنظر از غفلتهای صورت گرفته در گذشته که موجب ایجاد این کارخانه و طرحهای توسعه قبلی آن شده است؛ اما آنچه که مهمتر از نحوه مواجهه با طرح توسعه فعلی شرکت است، بررسی علت ایجاد طرحهای چالشبرانگیز و مخاطرهآمیز برای محیطزیست میباشد. در اسفندماه 1399 سند آمایش سرزمین شامل سندملی و سند استانی از جمله سند استان اصفهان به تصویب شورای عالی آمایش سرزمین میرسد.
در این سند، مهمترین پیشرانهای توسعه هر استان و مناطق تحت پوشش آن تعیین و به تصویب رسیده است. (با توجه به اهمیت این سند و نقش آن در توسعه شهرستان «مردم سیلک» در شمارههای بعد به آن خواهد پرداخت) در این سند شهرستانهای کاشان، آران و بیدگل و نطنز در یک منطقه (منطقه 7) تقسیمبندی شدهاند و احتمالاً به دلیل وجود دو کارخانه فولاد نطنز و فولاد کویر موضوع در متن سند آمایش استان «تکمیل زنجیره تولید فولاد» به عنوان یکی از طرحها و پروژههای پیشران توسعه دو شهر نظنز و آران و بیدگل در نظر گرفته شده است.
وجود چنین رویکردی در مرکز استان است که باعث میشود هم مجوز تأسیس کارخانه فولاد در شهری کویری داده شود و هم مجوز توسعه آن. فعالان محیطزیست میبایست هر چه فریاد و اعتراض دارند بر سر برنامهریزان ملی و استانی کشور سر دهند که چرا علیرغم مسجّل بودن بحران آب برای شهرهای مرکزی باز هم چنین راهبردهایی را در برنامهریزیهای کلان مدنظر قرار میدهند؟
فارغ از میزان توفیق در توقف طرح توسعه این شرکت میبایست مشکل را از سرچشمه حل کرد و فشار افکار عمومی و فعالان محیطزیست میبایست منجربه اصلاح این سند شود، در غیر اینصورت چند سال دیگر این شرکت باز نسبت به توسعه خود اقدام خواهد نمود؛ ولی در صورت اِعمال محدودیت و یا حذف این محور از محورهای توسعه منطقه، این چالش به صورت ریشهای و قانونی حل خواهد شد و با توجه به الزام دستگاههای اجرای به تطبیق تمام طرح و پروژهها با این سند، هرگونه مماشات و سهلانگاری در این زمینه مورد بازخواست دستگاههای نظارتی قرار خواهد گرفت.
8- در برنامه راهبردی شرکت اگرچه «تأمین تمامی آب مورد نیاز از پساب شهری شهر کاشان» به عنوان یکی از نقاط قوت شرکت در بلندمدت عنوان گردیده؛ اما همزمان «تشدید حساسیتهای زیستمحیطی مسئولان و نمایندگان جامعه و تأثیر آن بر افزایش هزینههای شرکت» از جمله تهدیدهای پیش روی شرکت بیان شده است.
این موضوع نشانگر اهمیت نقش مردم و سازمانهای مردمنهاد در پیگیری و مراقبت از محیطزیست در مسیر رشد و توسعه صنعتی منطقه است.
* این مطلب در هفته نامه مردم سیلک شماره 85 (30 خرداد 1401) منتشر شده است.