مردمسیلک*/ با سفر رئیسجمهور به استان اصفهان و احتمال حضور وی در کاشان که البته این دومی محقق نشد، دوباره مطالبۀ تشکیل «استان کاشان» از سوی برخی اشخاص مطرح گردید. راهاندازیِ کارزاری برای جمعآوری امضاء و درخواست عمومی از رئیسجمهور توسط یکی از فعالان سیاسی و رسانهای شهر که اتفاقاً در زمرهی مخالفان سرسخت سیدجواد ساداتینژاد نماینده سابق شهر محسوب میگردد، از جمله این تحرکات اجتماعی است.
اقدامی که به نظر میرسد یکی از مهمترین وعدهها و طرحهای ساداتینژاد در طول دوران نمایندگی او در مجلس را به چالش کشیده است. با وجود اعلام و اعلان این مطالبه، ولی متأسفانه در طول این سفر بازخورد و انعکاس مناسبی از سوی مسئولین دولتی نسبت به این خواسته صورت نگرفت. به هر صورت در موضوع مطالبه «استان کاشان» موارد زیر قابل توجه است:
1- دولت طی یکی دو سال اخیر با مشکلات و بحرانهایی روبهرو بوده که تمام تلاش، وقت و انرژی خود را مصروف حل این مشکلات و معضلات نموده است. مشکلاتی که به نظر تمامی نداشته و حلناشدنی جلوه میکند. به قول گزارهی معروف «شرایط حساس کنونی» دولت واقعاً در حال حاضر در شرایط خاص و ویژهای قرار دارد. لذا به نظر نمیرسد در هنگامهی مصائب دولت (که مهمترین آن تورم افسارگسیختۀ فعلی و گرفتاریهای پیرامون آن است)، ورود به موضوع مناقشهبرانگیز تشکیل استانی جدید در اولویتِ کاریِ دولت قرار داشته باشد. در چنین شرایطی اصرار بر چنین مطالبهای آنهم ناشی از کجسلیقگی و عدم درک صحیح شرایط جامعه و مقتضیات دولت است.
2- فارغ از اینکه تشکیل یک استان جدید از اولویتهای دولت است یا خیر، نکته مهم دیگر اینکه آیا این موضوع دغدغه مردم نیز میباشد؟ در روزگاری که مردم گرفتار غم نان هستند آیا استان شدن یا نشدن برای آنان اهمیتی دارد؟ درست است که در زمان سفرهای مقامات اجرایی ارشد از جمله رئیسجمهور به شهر یا استانی، معمولاً سعی میشود از مشکلات و نارساییهای همان شهر سخن گفته شده و مطالبات مردم و مسئولان نیز اغلب در همین سطح ساخت بیمارستان و جاده و نظایر آن محدود میشود؛ ولی مگر نه اینکه مردم شهرها و روستاهای سراسر کشور حق دارند از شخص اول نظامِ اجرایی کشور از مشکلات اقتصادی و تورم گلایهمند باشند؟ مگر نه اینکه باید آیندۀ مبهم کشور را از او پرسشگری کنند که ششماه بعد و یکسال بعد چه بلایی نارسیده بر زمینی مانده که قرار است بر سر آنها فرو ریزد؟ مردمی که هر روز بهت زده و مضطرب شاهد افزایش قیمت ارزاق عمومی از قبیل گوشت، مرغ، روغن، شیر و فرآوردههای لبنی گرفته تا رب گوجه و مواد شوینده و روغن موتور و... هستند و هر صبح که از خواب بیدار میشوند خبر بالارفتن قیمت خودرو، طلا و دلار و مسکن و اجارهبهای آن را میشنوند؛ آیا رمقی برای آنها مانده تا استان شدن شهر خود را مطالبه کنند؟
3- در صدر مهمترین دلایل و توجیهات موافقان تشکیل استان، برشمردن فهرستی از شاخصهای توسعهای و جایگاه کاشان در مقایسه با سایر شهرها و برخی مراکز استانها قرار دارد؛ اما در این خصوص دو نکته وجود دارد: نخست اینکه آیا صرف کسب توفیق در دستیابی به برخی شاخصهای توسعه برای ایجاد یک استان کفایت میکند؟ برای تشکیل استان جدید آیا مدیرانی قابل و کارآمد وجود دارد؟ آیا مجموعه مدیران شهری، ظرفیت و آمادگی ایفای مهمترین وظیفه یک مدیر استانی، یعنی برنامهریزی، تخصیص بهینه منابع، نظارت هوشمند، مدیریت حل تعارضات و سایر مأموریتهای یک مدیرکل در سطح مرکز استان را دارا هستند؟ قطعاً موافقان طرح دوست ندارند، که همچون سایر استانهای کوچک؛ مجموعهای از مدیران غیربومی به ادارات و دستگاههای اجرایی گسیل شوند.
دوم اینکه مگر همین توفیقاتی که از آن به عنوان توجیه استان شدن به کار گرفته میشود با همین موقعیت شهرستان بودن به دست نیامده است؟ از چه ظرفیتهایی برای این سطح از توسعهیافتگی استفاده شده است که برای حل مشکلات شهرستان نمیشود از آن استفاده کرد؟ مگر تمام راههای رشد و توسعه پایدار او حل همه مشکلات منطقه از مسیر استان شدن کاشان میگذرد؟
4- از دیگر توجیهات تشکیل استان کاشان، مراجعات متعدد شهروندان، فعالان اقتصادی و مدیران شهری برای انجام امور روزمره خود به مرکز استان و فاصله جغرافیایی کاشان تا اصفهان است. در پاسخ باید گفت مگر بنا نبود برخی از اختیارات مرکز استان به فرمانداریهای ویژه منتقل شود؟ در طول تبدیل فرمانداری کاشان به فرمانداری ویژه، چقدر تلاش شده تا بخشی از اختیارات ادارات کل به کاشان تفویض گردد؟
5- باید این واقعیت را پذیرفت که تحقق چنین رؤیایی، مستلزم همراهیِ بخشی از نهادهای مؤثر و اشخاص ذینفوذ در حاکمیت است که متأسفانه هیچیک از این دو عامل در اختیار حامیان این طرح نیست و در ساختار حاکمیت کسی دغدغه استان شدن کاشان را ندارد؛ در چنین شرایطی چرا هر از چند گاهی باید با طرح بینتیجه این موضوع اولاً زمینه یأس و سرخوردگی مردم از فرجام کار و تلقی امری بیهوده از آن در اذهان عمومی ایجاد شود و ثانیاً حساسیت بیشتر مرکز استان و تشدید اقدامات تحدیدکننده علیه کاشان را موجب شود؟
6- به فرض قطعیت سفر رئیسجمهور به کاشان، طرح موضوعات مهمی همچون پیگیری تکمیل جادههای مواصلاتی و حادثهآفرین مانند جاده برزک، اخذ اعتبارات ویژه برای تکمیل سایر طرحهای نیمهتمام منطقه، دسترسی و تأمین منابع پایدار آب برای مصارف خانگی، اهمیت کمی دارد؟ راهاندازی کارزار توقف توسعه فولاد کویر و جلوگیری از فروش فاضلاب کاشان به شرکت مذکور کمتر از جمعآوری امضا برای طرح خواستهی استان کاشان اهمیت دارد؟!
7- اساساً آیا ضرورت استان شدن کاشان، مزیتها، معایب، چالشها، فرصتها، الزامات و پیشنیازهای آن توسط مرجعی کارشناسی بررسی شده است؟ هزینه-فایدۀ این طرح دارای چه ابعادی است؟ آیا در موضوع استان کاشان میان نخبگان، مدیران ارشد و مقامات سیاسی داخل و بیرون از شهرستان اتفاق نظر و إجماع حاصل شده است؟ آیا گروهها و جریانات سیاسی حاضر به وحدت و همکاری متقابل در مسیر دستیابی به هدف تشکیل استان کاشان هستند؟ برنامهای برای اداره استان جدیدالتأسیس تدوین شده است یا خیر؟
به نظر میرسد همه افرادیکه با نیّت خیر و دلسوزی برای آینده منطقه اقدامات و تحرکاتی در مسیر استان شدن کاشان بر میدارند میبایست ابتدا نسبت به موضوعاتی از این دست اظهارنظر نموده و به تبیین ابعاد مختلف موضوع برای افکار عمومی و کارشناسان اقدام نمایند.
* این مطلب در هفته نامه مردم سیلک شماره 85 (30 خرداد 1401) منتشر شده است.