دوره نخست شوراهای اسلامی شهر و روستا از جهت شورآفرینی در بطن جامعه، موقعیت خاصی است. تا پیش از انتخابات شوراها، فقط گزینش رییس جمهور، نماینده مجلس و نماینده خبرگان در کشور رایج بود اما برای این مقطع، در شهرها و روستاها جمعیت بزرگی از ایرانیان پیشقدم راهیابی به پارلمانهای کوچک محلی شدند.
شوراهای شهر و روستا، مقیاسی کوچک تر از مجلس است و جا برای سهم و مشارکت خواهی نخبگان محلی در توسعه زادبوم شان فراوان، به همین جهت از اقشار مختلف-پزشک، ورزشکار، وکیل،استاد دانشگاه و .. - به شرط دارابودن شرایطی، می توانند شانس خود را در راهیابی به پارلمانهای محلی بیازمایند.
هفتم اسفند 77 است و در کاشان هم، مانند دیگر بلاد ایران شهروندان برای گزینش منتخبانشان در شورای شهر پای صندوق های رأی می روند. موج دوم خرداد است و بیشتر نفرات پیروز این رقابت محلی در کشور را هواداران گفتمان خاتمی» رییس جمهور وقت « تشکیل می دهند. در کاشان اما تنها عضو مستقلِ راه یافته به شورای 9 نفره کسی نیست جز دکتر حسین غزنویِ 67 ساله. پزشک کهنهکار و خوشنام شهر.
در آستانه انتخابات دور ششم شوراها، برای شنیدن آنچه که این پزشک پرسابقه و مردمی از انتخابات 23 سال قبل و دلایل داوطلبی اش برای رفتن به شورای شهر در ذهن دارد به سراغش می روم. دکتر حسین غزنوی در 90 سالگی اگر چه از جنب و جوش و تاب و تب گذشته ها کمی دور شده، اما کماکان خوش سخن است. او با آن که نمی خواهد نقبی به گذشته ها بزند اما درباره انتخابات شورای اول می گوید:
فقط 13 هزار تومان
پس از روی کار آمد دولت اصلاحات در سال 76 و فراگیری گفتمان مشارکت سیاسی، یک سال بعد با فرارسیدن موعد انتخابات شوراها بنا به اصرار بسیاری از دوستان و همشهریان به عنوان نامزد مستقل در این رقابت شرکت کردم در حالی که اصلأ هیچ برنامه ای هم برای این کار نداشتم. فکر هم نمی کردم رأی بیاورم چون من سیاسی نبودم و موج یک جریان سیاسی- اجتماعی هم فراگیر شده بود اما مردم به من خیلی لطف داشتند چون خادمان شان را دوست دارند.
اسفند 77 در حالی که فقط 13 هزار تومان! مثلأ به عنوان تبلیغات برای قند و چای هزینه کردم، با اعتماد همشهریان و به عنوان عضو مستقل راهی شورا شدم.
نیازسنجی محلات، ترک موتور!
با این که از سال 41 بابت آغاز طبابتم همیشه با مردم دمخور بودم اما خودم هم دوست داشتم با فرهنگ عامه و زندگی روزمره مردم به اصطلاح بیشتر جوش بخورم و شاید به همین دلیل بود که برای انتخابات شورای شهر نامزد شدم. در آن شورا هم تلاش کردم که در حد مقدوراتم مسائل و مشکلات روزمره مردم را رسیدگی و حل کنم. بعضا ترک موتورِ مراجعه کنندگان به شورا می نشستم و با هم به محله یا خیابان مورد نظر آنها می رفتیم تا از نزدیک مشکلات عمرانی و معضلات شهری را ببینم. یاد ندارم که در زندگی اهل خودشیرینی و قدرت طلبی بوده باشم.
سیاسی کار نبودم
سیاسی کاری و ورود به دسته جات سیاسی را قبول ندارم. قصدم از عضویت در شورا آن بود که اگر بتوانم در حل مشکلات شهروندان سهمی از کمک و مساعدت داشته باشم. فقط در همین حد جهت اطلاع شما بگویم که به خاطر کم کردن مشکلات ترافیکی مردم در چهارراه پنجه شاه، بار اول 240 متر و بار دوم 170 متر زمین همین منزل را داده ام. البته توقعی نداشتم ولی شهرداری و استانداردی هم با اقدامات قانونی، نام و نشان این خیابان را از لقب خانوادگی بنده وام گرفتند و نامگذاری این خیابان را به نام حقیر انجام دادند. هر چند که این نامگذاری در جان و دل مردم جای خود را باز کرده بود.
نگاه و رویکرد من به شورا همین بود.خدمت ورای سیاسی کاری. مردم هم این را می فهمند. حقا شرمنده آنها هستم. من حقیقتا معنا و مضمون این شعر را قبول دارم که تو نیکی می کن و در دجله انداز - که ایزد در بیابانت دهد باز.
* بخشی از این گفت و گو، برگرفته از مصاحبه نگارنده با دکتر حسین غزنوی در هفته نامه آرمان- 25 مهر 91- است.