دیدار و گفت و گو با آیت اله عباسعلی سلیمانی را از آن جهت باید به فال نیک گرفت که اسلاف ایشان در سمت امام جمعه کاشان، چندان تمایلی به گفت و گوی اختصاصی با رسانه ها نداشتند. نشان به آن نشان که در آرشیو رسانه های منطقه، چندان رد و نشانی از پاسخ های نمایندگان پیشین ولی فقیه در کاشان به پرسش های اختصاصی یک رسانه نمی توان یافت. اما گویا مصاحبه شوندۀ ما چون با رسانه و کارکردهای آن آشناست برای وی در تبیین دیدگاه هایش فرقی میان یک نشریه با جایگاه خطیب جمعه نیست.
برای این شماره فرصتی یافتیم تا پس از هماهنگی با دفتر آیت اله سلیمانی و حُسن ظن ایشان، در محدودۀ ملاحظات و موضوعات سیاسی- فرهنگی و اجتماعی منطقه بزرگ کاشان در قالب چند پرسش، شنوندۀ دیدگاههای امام جمعه باشیم که ماحصل این گفت و شنود را می خوانید.
مهمترین برنامه و چشم اندازی که برای آیندۀ کاشان ترسیم کرده اید، چیست؟
قطعا مهمترین برنامۀ ما باید با رسالت و مسؤولیت ما تناسب داشته باشد. مسؤولیت ما کار فرهنگی و مذهبی است. البته شعاعِ این کار، شعاع گسترده ای است که شامل همۀ امور منتسب به فرهنگ و مذهب می شود. از جمله: حوزه های علمیه، دانشگاه ها، مراکز آموزش و پرورش، هیئات مذهبی و فعالیت هایی که در جامعه با لعاب و صبغۀ دینی باید انجام پذیرد. رسالت ما، کار اقتصادی یا سیاسی محض نیست.
طی مدتی که در کاشان حضور داشته اید، تا چه اندازه با جریان های شهر آشنا شده اید؟ مثلا آیا برای انتخابات شوراهای اسلامی به شما مراجعه شده است؟
مسؤولیت ما تنها مربوط به شهر نیست؛ بلکه مربوط به منطقه است که شهر هم جزئی از آن است. راجع به انتخابات شورا و یا هر انتخاباتی قطعا به ما مراجعه می شود. ولی در حوزۀ مسؤولیت ما نیست که ما بخواهیم در این امور دخالت کرده یا حامی یک جریان یا جناح یا گروه باشیم. ما به عنوان «منصوب رهبری» و «نمایندۀ آقا» در منطقه ایم، باید حالت چتر داشته باشیم تا همگان زیر چتر بگنجند. ضمن اینکه عنوان ما «امامت جمعه» است نه عنوان «امامت جماعت یا گروه». عنوان «امامت جمعه» همانطور که از نامش بر می آید باید عنوانِ فراگیری باشد.
سال 97 وقتی شما می خواستید امامت جمعه سیستان و بلوچستان را تحویل دهید، گفته بودید «من اولین شهید لیستِ جوانگراییِ ائمۀ جمعه هستم...». چگونه مسؤولیت امامت جمعه کاشان را پذیرفتید؟ آیا این عمل، با سخنِ دو سال پیش شما در تعارض نیست؟
در اواخر سال 98 بود. وقتی «رهبر معظم انقلاب»، پیشنهاد جوانگرایی را داد، ما از قبل دو مرتبه برای جدا شدن از آن استان خیز برداشتیم.
ولی با مخالفت شدید مردم مواجه شدیم. طومارهایی با 30 هزار امضاء و با طول 40 متر تهیه شده و به دفتر «آقا» فرستاده بودند که به هیچ وجه نمی گذاریم ایشان از اینجا برود. یک بار تصمیمِ «آقا» این بود که ما را از زاهدان به بجنورد بفرستد. بعد از رحلت امام جمعه آنجا، ولی مردم نگذاشتند.
یک بار دیگر هم که خودمان تصمیم گرفتیم از آنجا برویم، مردم به هیچ وجه تمکین نکردند و حتی به دفتر آمدند و گفتند ما کف محوطۀ دفتر و جلوی چرخ هواپیما دراز می کشیم و نمی گذاریم تو بروی.
شیعه و سنی، یک دلبستگی اینجوری نسبت به ما داشتند و اجازۀ رفتن به ما نمی دادند. یک فرصت قشنگی بود که ما برای امتثالِ فرامین «مقام معظم رهبری» بگوئیم که ما «اولین شهید این اندیشه ایم» و از اینجا برویم. و این هم بهانۀ خوبی بود که ما توانستیم از آنجا بیرون بیائیم.
برای اینجا هم اتفاقا همین بهانه را برای دفتر تراشیدیم. گفتیم ما پیریم. خندیدند و گفتند شما پیر نیستید. گفتیم متولد سال 26 هستیم. گفتند بحمدلله تحرک و توانایی تان همه اش جوانانه است و این مسؤولیت را بپذیرید.
آن وقت، چون دیدیم که فرمان و اطلاعت از ولیّ امر است، پذیرفتیم. حالا نمی دانیم چقدر شکل و شمایل ما به پیرها می آید، خیلی خودمان متوجه نمی شویم.
میزان پاسخگویی برخی از مسؤولین کاشان چندان مطلوب نیست. به طوری که با هماهنگی قبلی نیز نمی توان با آنها دیدار و گفتگو کرد. کار از توصیه و نصیحت هم گذشته است. راه حل شما برای این مسأله چیست؟
از وظایف عامّۀ مردم -مخصوصا طیف جوان و بالأخص جوانان تحصیلکرده و دانشگاهی و روحانیون-، مطالبه گری از مسؤولین است. این دیگر حالت دستوریِ «آقا» برای این موضوع است.
مردم هم وظیفه مندند مطالبه گری کنند. مسؤولین هم وظیفه مندند پاسخ دهند. البته مفهومش این نیست که هرچه مطالبه صورت می گیرد، پاسخ مثبت باشد. ممکن است پاسخگوییِ مثبت در همۀ زمینه ها وجود نداشته باشد. اما اینکه مسؤولین بخواهند فرار کنند و گریزان باشند و به روحیه مطالبه گری بی توجه باشند، زیبندۀ مسؤولین نظام اسلامی نیست. مطالبه گری برای خودش تعریفی دارد. «لایُکلّف الله نَفسا إلا وُسعها». مطالبه باید در حدّ وُسع جامعه باشد. ما یک درآمد محدود و هزینه تعریف شده ای داریم. روز به روز هم درآمد کمتر و هزینه بیشتر می شود. ممکن است درآمد و هزینه با هم منطبق نباشد. مطالبه گری، گاهی به کارهای عمرانی برمی گردد. مثلا فلان پروژه شروع نشده؛ یا فلان پروژه متوقف شده؛ یا اعتبار برای این کار نیست.
اما این بدان معنا نیست که ما از دمِ چک پرسشِ مردم فرار کنیم. مردم ما، همه وقت و همه جا با انقلاب بوده اند. عاقلترین مردم دنیا، مردم ایرانند و دقیقا مشکلات را لمس می کنند. اگر گفتمان «فی مابین» به وجود بیاید قطعا این پیوند، پیوند زیباتر و محکم تری خواهد بود.
دیدگاه شما در مورد برنامه های فرهنگی و هنری (مثل تئاتر و موسیقی) چیست؟ این موضوع در گذشته، تنش آمیز و چالش برانگیز بوده. مثلا مجوز داده اند ولی در آستانه اجرا، برنامه لغو شده است.
ما در کشورمان یک وزارتخانه ای بنام «فرهنگ و ارشاد اسلامی» برای کارهای هنری و فرهنگی داریم.
از آنچه باید گله مند بود این است که هرکس شب خوابید و صبح بیدار شد خودش را متولی این امر بداند و برای ارگانها و نهادها و جریان ها و محیط های دانشگاهی و آموزشی و شهرداری و فرمانداری تصمیم بگیرد.
مگر می شود یک مملکتی از فرهنگ و هنر فاصله بگیرد؟ باید این ها را داشته باشد. در بحث فرهنگ و هنر، نمایندگی «مقام معظم رهبری» برای کنترل این امور وجود دارد و یک تیم کارشناس دارند، که مثلا فلان موسیقی یا برنامه یا نمایشنامه خوب است یا خوب نیست. اگر از مَجرایش صورت گیرد، کار منطقی است.
نظرتان در مورد دوچرخه سواری بانوان در شهر چیست؟
راجع به مسأله ورزش بانوان، -حالا دوچرخه سواری یا شنا یا اسکی روی آب باشد- آنچه مهم است اینکه باید فضا را برای این کار، ویژۀ بانوان درنظر بگیرند.
ما در محیطی زندگی می کنیم که با توجه به عِرق مذهبی بالای مردم، مسوولین باید فضای ویژه بانوان را بسازند. مثلا پارک مخصوص بانوان یا جاده برای پیاده روی مخصوص بانوان باشد. بعضی از شهرها هستند که فضاهایی را ویژۀ بانوان قرار داده اند. اگر این کار صورت بگیرد، کار بسیار با ارزشی است.
به واسطۀ فراهم کردن شرایط ورزش بانوان، رشد و بالندگی و سلامت به وجود خواهد آمد. اما اگر ما این زمینه را فراهم نکنیم، قطعا باب گلایه باز خواهد بود.
اگر دختر جوانی در شهر بخواهد به نوعی حرکت اسکیت بازی انجام دهد. اینکه اسکیت بازی کند هیچ بحثی نداریم. ولی در کجا؟ در پارک مخصوص خودشان. اینها را باید مسؤولین تدارک ببینند.
خدا را شکر، تا حدی شرایط در کشور دارد فراهم می شود. محدودیت اینجوری وجود ندارد. آن محدودیتی که هست این است که خلط نامحرم و محرم نباید صورت گیرد.
* ادامۀ این گفتگو را در شمارۀ بعد بخوانید.