خرده روایت هایی در حوالی سالگرد جاودانگی یک اسطوره؛ آری؛ حق با شماست خانم تفضلی

خرده روایت هایی در حوالی سالگرد جاودانگی یک اسطوره؛ آری؛ حق با شماست خانم تفضلی


1-خیلی اهل زیارت اهل قبور نیستم اما تنگ غروبِ یک روز مانده به 9 آبان می خواهم به نیت عکاسی سری به مزار دشت افروز و مدفن ارباب بزنم. درِ مقبره‌ی خانواده گی حاج حسن تفضلی باز است و چند نفری در این مقبره‌ی به نسبت بزرگ در یک ردیف نشسته اند و به حرف‌های دختر دوم ارباب گوش می دهند. نمی دانم، شاید یادگار پدر صنعت نساجی ایران وقتی مرا دوربین به دست می بیند، لحنش پیرامون غوغای رسانه ای بی حاصل درباره پدرش کمی تندتر می شود!
وی به نظر معتقد است گرامی داشت هر ساله ی ارباب حسن تفضلی، بی آن که سلوک رفتاری و اخلاقی و انسانی و مردم داری ارباب در جامعه‌ی رو به زوال تأثیر بگذارد، امر عبثی است. به همین خاطر وقتی در انتهای حرف‌هایش برای آن جمع، خودم را به عنوان روزنامه نگار و با دادن نشانی از حضور در نکوداشت ارباب در خانه کاج معرفی می کنم، یک‌راست می رود سر همان حرف های قبلی اش در حیص و بیص آمدنم به مقبره ارباب که: خب آخرش که چی؟ به نظرتان این عکس‌ها در جامعه تأثیری هم دارد؟ این عکس‌ها و نوشتن ها درباره سال‌گرد یک چهره خوشنام، تفکر و سلوک رفتاری و اخلاقی چند نفر از جامعه را عوض می کند؟
پاسخم با کمال احترام به او یک چیز است: ما رسانه ای هستیم و وظیفه داریم به قدر وسع مان در نکوداشت یک چهره اقتصادی محبوب و ملی که برای شهرش کم نگذاشته، سهم ایفا کنیم.
با این که کمی از لحن فرزند ارباب دلگیر شده ام اما به عنوان مثال وقتی نحوه برخورد تفکر ایدئولوژیک طاغوت ستیز در سالیان آغازین انقلاب با سرمایه‌ی اقتصادی ارباب حسن تفضلی که نان نیمی از مردمان این شهر را تأمین می کرد و همچنین انواع دستهای آلوده ای که از سالیانی پس از درگذشت ارباب، در نابودی میراث او سهم داشتند، مرور می کنم در دل چاره ای جز تأیید نظرش ندارم. نه فقط ارباب که حق لاجوردی ها نیز آن نبود که با آنها شد.
فرزند ارباب البته در حین برخاستنم برای گرفتن چند عکس از مزار پدر جاودانه اش، می گوید ولی خب اگر یک نفر هم عوض شود ارزش دارد و این همان چیزی است که می خواهم به او بگویم. گویا او کماکان نظر مساعدی از عکس گرفتن من ندارد به همین دلیل از او می پرسم یعنی عکس نگیرم؟! و پاسخ می دهد: نه عکس تان را بگیرید اما می دانم ثمری ندارد .. !

2-پاییز 1366، هشت ساله بودم که ارباب حسن تفضلی در 92 سالگی به جهانی دیگر هجرت کرد. در کورسوی خاطرات کودکی ام، سربالایی کوچه منتهی به مزار دشت افروز را به یاد می آوردم که همراه پدرم و جمعیتی زیاد به نمایندگی از یک شهرِ عزادار، ارباب را به سمت خانه ابدی اش بدرقه می کردیم. در حوالی همان سن و سال، میدان 15 خرداد در ذهنم با کارخانه شماره یک و آن نانوایی پخت نان ماشینی عجین شده بود و شهری که کمی بیش از نصف مردانش، کارگر کارخانجات ریسندگی و بافندگی کاشان بودند.
در آن سالیان، هنگام پرسش از هر مردی در این شهر که کجا مشغولی وقتی در پاسخ می گفت (کارخونه میرم) فقط باید می پرسیدی ریسندگی یا مخمل و ابریشم؟؟ نان آوران بزرگ این شهر همین دو نفر بودند؛ تفضلی و لاجوردی .. 
سالیانی بعدتر در اواخر دهه 60 وقتی پدرم چند هفته ای رنگ آمیزی در و دیوار فروشگاه ریسندگیِ سه راه میدان را دست گرفت، نام و نشان ارباب بیشتر در ذهنم حک شد. 
در آن چند هفته، پدرم روزهایی مرا با خود همراه می کرد. از تابناکی آن روزها، تنها آن قاب بزرگ عکس ارباب بر سینه دیوارفروشگاه که زیر عکس نوشته شده بود: (حاج حسن تفضلی، پدر صنعت نساجی ایران) در یادم مانده. 
بگذریم ..آن فروشگاه بعدها به سرنوشتی مانند کارخانه شماره یک دچار شد.. دنیا محل گذر و فناپذیر است، هیچ چیز ماندنی نیست ! حتی سرمایه های اقتصادی این شهر !

3-از مزار دشت افروز برگشته ام و هوا دارد کم کم تاریک می شود. باید زودتر دست بجنبانم چون دوربینم کشش عکاسی در غروب و تاریکی ندارد. از چند روز قبل نیت کرده ام طرف صبح سری به باقی‌مانده‌ی کارخانه شماره یک در 15 خرداد بزنم و چندتایی سوژه برای 9 آبان شکار کنم. 
از پشت زمین های کارخانه راه کوچه منتهی به ابتدای خیابان 22 بهمن را پیش می گیرم. هنوز نیمچه آفتابی هست. دم همان کوچه، آن حوض نیمه تاریخی و قدیمی متعلق به کارخانه که اطرافش پر از زباله شده سوژه خوبی است. اگر بشود با زاویه بندی کنار یکی از آن دودکش ها قرارش داد، عکس خوبی می شود!  حالا اگر برای نشان دادن عمق فاجعه در عکس، زباله هم کنارشان بود که چه بهتر !!
گزینه بعدی‌ام آن اتاق قدیمی منتسب به ارباب تفضلی است. آسمان کمی تاریک شده و از شما چه پنهان در این خنکای پاییزی و با وجود سکوت قبرستانی وسط تکه پاره های آجر و سیمان و زباله ها تا حدودی ترس برم داشته! نزدیک ویرانه‌ی آن اتاق آتشی روشن شده که گمانم به سمت کارتن خواب‌ها می رود. سگی هم نزدیک آتش پرسه می زند! از بیرون اتاق چندتایی عکس می گیرم اما برای داخل نور کافی ندارم.
کارم تمام است! از مخروبه خارج می شوم. در پیاده رو 22 بهمن، به سمت آن اتاق قدیمی برمی گردم. نگاهم چند دقیقه ای به اتاق خیره می ماند. دیروزِ این جا را در ذهنم بازسازی می کنم. با ماشین زمان به حوالی بیش از سه دهه پیش سفر می کنم. هیاهوی چند هزار کارگر ... تفضلیِ پرکار .. دستگاههای فعال .. و امروز؛ ویرانی و پاره آجرها و زباله ها و ترس و آرامش قبرستانی و ...
با این دو سکانس، حالا کمی به فرزند ارباب حق می دهم که عکس گرفتن ها و بارگذاری های مجازی به یاد پدرش را بدون حاصل معنوی بداند و از آنها دل ناخوش باشد. 33 سال از هجرت ابدی ارباب حسن تفضلی می گذرد اما از جامعه ی بدون درس و پندگیر از مرام و سلوک انسانی و اخلاقی ارباب که بگذریم در حقش حتی در مورد نصب یک تابلو در یک معبر درست و درمان در زادگاهش به نام او، ظلمی شده که بیانش نیز خجالت آور است. 
آری؛ حق با شماست خانم تفضلی! این عکس گرفتن ها و سیاه کردن صفحات و نکوداشت‌های رسانه ای اگر چه نوعی ادای دین فردی است، اما در عمق تیرگی را به روشنی و سیاهی را به سپیدی عمومی تبدیل نمی کند. درد امروز جامعه ما زوال اخلاق و جابجایی ارزش ها و ضد ارزش هاست. 
به نوعی خود را دیدن و دیگران را ندیدن. ما در این جامعه‌ ره گم کرده ایم. آری، حق با شماست خانم تفضلی .. 

مهدی سلطانی راد
توسط: مهدی سلطانی راد 1399/08/25
ارسال نظر

نظرات

مشاهده تمام نظرات

ارسال یک نظر

اخبار آی تی

  • روبات روسی به فضا می رود

    روبات روسی به فضا می رود

    نخستین نمونه روبات شرکت دولتی «روس کاسموس» پیمانکار این طرح علمی و فضایی، قرار است سال 2019 برای آزمایش آماده شود. براساس برنامه ریزی صورت گرفته، روبات ویژه که انتظار می رود سال 2021 به ایستگاه فضایی بین المللی منتقل شود، توان انجام امور مختلف از جمله راهپیمایی و هدایت فضاپیمای باری بدون سرنشین را هم خواهد داشت.

    مشاهده مقاله
  • این پهپاد مین های زمینی را شناسایی و منفجر می کند

    این پهپاد مین های زمینی را شناسایی و منفجر می کند

    شاید زمانی که بسیاری از هم سن و سال های مسعود حسنی مشغول ساخت خانه های لگویی خود بودند، این جوان افغانستانی در فکر تکمیل اختراعی بود که در نهایت به نخستین نمونه اولیه پهپادهای یابنده و منفجر کننده مین های زمینی تبدیل شد. درادامه با تک شات همراه باشید

    مشاهده مقاله
  • به زودی ضربان قلب شما پسورد شما می‌شود

    به زودی ضربان قلب شما پسورد شما می‌شود

    به گفته محققین ضربان قلب شما می‌تواند جایگزین پسورد شما هنگام استفاده از لوازم الکترونیکی باشد.  محققان دانشگاه Binghamton راهی جهت حفاظت از سوابق سلامت جسمانی افراد را باستفاده از ضربان قلب افراد یافته‌اند

    مشاهده مقاله
  • لنزهای چشمی دوربین دار در راهند

    لنزهای چشمی دوربین دار در راهند

    سال‌هاست که محققان روی تلفیق سخت افزارهای کامپیوتری و لنزهای چشمی کار می‌کنند. اولین دستاورد در این زمینه نیز مربوط به تیم دانشگاه واشنگنتن در شهر سیاتل است که موفق شده‌اند نمونه اولیه یک مدار الکتریکی،یک دریافت کننده امواج رادیویی

    مشاهده مقاله
  • خرید با شارژ ایرانسل از «کافه بازار»

    خرید با شارژ ایرانسل از «کافه بازار»

    خرید نرم‌افزارهای موبایلی با شارژ ایرانسل در «کافه بازار» امکان‌پذیر شد.

    مشاهده مقاله

عضویت در خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه کافی است نام و ایمیل خود را وارد کنید


👍 خبرنامه مردم سیلک

خبرنامه مردم شهرستان کاشان