* شما در گرمای تابستان چطور در این لباس طاقت میاری؟
هر کسی که این سوال را از من می پرسد، می گویم گرما برای مرد است. اگر مرد، عرق نریزد نانش حلال نیست. دیگران به من می گویند که چطور با حقوق کم چنین کاری را می کنی. اما واقعا عشقی که به بچه ها دارم فراتر از پول است.
چون بچه هایی که هر روز به سراغم می آیند به من عادت کرده اند. یک بنده خدایی می گفت تو مرا دیوانه کرده ای! به او گفتم چرا؟ گفت بچه هایم ول نمی کنند و مدام می گویند می خواهیم عروسک را ببینیم.
به هر حال عشقی که بچه ها دارند برای من نیز جذاب است تا منتظرشان بایستم و دلشان برایم تنگ نشود.
* در ابتدای گفتگویمان مطرح کردی که اهل همدان هستی. انگیزه ات از آمدن به کاشان چه بوده؟
به خاطر کار آمدم. چون همدان از لحاظ کاری ضعیف است.
* الان وضعیت مالی ات چطور است؟ گفتی حقوق کمی می گیری. آیا در سطح «قانون کار» هست؟
چجوری بگم؟! ما زیر خط فقر حساب می شویم. من دو سوم حقوقی را که «قانون کار» تعیین کرده می گیرم.
* روزی چند ساعت کار می کنی؟
روزی 9 ساعت. از این مقدار 3 ساعتش را در عروسک هستم و بقیه اش را داخل سالن، صندوق داری یا گارسونی می کنم.
* از شغلت راضی هستی؟
شغلم را دوست دارم، بخاطر اینکه مردم می خندند. همین که مرا می بینند و برایم بوق می زنند کافی است. البته از این بابتش راضی ام، نه از بابت حقوق.
* در زمان کودکی دوست داشتی چه کاره شوی؟
دوست داشتم معلم شوم. یعنی عاشق معلمی بودم. عاشق اینکه مهربانی و آرامش را به دیگران انتقال دهم. چون اخلاق خوب را همه می پسندند. آنچه در دنیا می ماند همان حس خوبی است که مردم می توانند به یکدیگر داشته باشند.
* تا چه مقطعی درس خوانده ای؟
من شاگرد اول کلاس بودم. تا پیش دانشگاهی خواندم ولی کنکور را شرکت نکردم. به دلیل شرایط سخت زندگی نتوانستم ادامه بدهم.
* قصد ادامه تحصیل داری؟
متاسفانه نه! چون خانه خرج دارد و کمک هزینه یک خانواده شش نفره را می دهم. به همین علت نمی توانم درس بخوانم.
* ظاهر عروسک، چهره ای شاد را نشان می دهد. باطن عروسک چگونه است؟
اگرچه مردم چهره مرا داخل عروسک نمی بینند ولی وقتی با روی خنده به من نگاه می کنند منم می خندم، چون شخصیت واقعیم اینطوری است و در بین فامیل هم اهل خنده هستم.
* برخورد عمومی جامعه با شما چگونه است؟
عموم مردم خوبند و این کار را دوست دارند. اکثرشان برایم دعا می کنند. افتخار می کنم که حتی برای ثانیه ای هم که شده می خندند. اما یک درصدشان می گویند تو دچار گناه می شوی.
* چرا؟ مگر چه کاری انجام می دهی؟
من تا حالا چهار بار به اماکن و نیروی انتظامی تعهد داده ام. به خاطر اینکه به مأموران گفته اند با حرکات موزون، مردم را دچار گناه می کند. البته امیدوارم این بحث ما هم بعدا مشکل دار نشود.
* اگر حرف ناگفته ای داری می شنویم!
اینکه عده ای کارم را باعث گناه می دانند مرا کمی آزار می دهد. یکی به من می گفت با این کار تو، امام زمان(ع) دلش به لرزه در می آید.
به همین دلیل گاهی اوقات در عروسک گریه می کردم. روزهایی که هوا گرم است وقتی لباس را در می آورم کل بدنم خیس است.
من که با هدف خنداندن داخل عروسک می روم توقع دارم متقابلا با همین هدف به من نگاه کنند نه اینکه شخصا بروند برایم شکایت کنند. آیا نان حلال درآوردن جرم است؟ خیلی دوست داشتم بدانم چه کسانی با کار این عروسک دچار گناه می شوند؟
من دو تا رفیق روحانی دارم. البته شکل مرا ندیده اند. بلکه با شخصیت عروسک آشنایی دارند. پیگیر حال من هستند و می گویند چرا اماکن رهایت نمی کنند.
خود ماموران پلیس هم می گفتند دست ما نیست چون به ما زنگ می زنند.
من شخصا نماز و روزه و اعتقاداتم سرجایش هست. خدا را قبول دارم. این نیست که من بی دین باشم یا اینکه خواسته باشم مردم را آزار بدهم. افراد فقط چند ثانیه مرا می بینند.
چطور است که در این مدت کم، دچار گناه می شوند؟ این کار، تبلیغاتِ زنده است. اگر بخواهد مثل مجسمه بایستد که مجسمه اش را درست می کنند. تفسیرهای بعضی از افراد واقعا اشک مرا در می آورد. البته آنها را بخشیده ام. خلاصه توقع دارم دوستم داشته باشند همانطور که من همه آنها را دوست دارم
گفتگو: علی جاویدپناه