مهدی سلطانی راد/ همان ابتدای ورود به تشکیلات کار وکاسبی مهدی شجری در میدان بسیج نه کوچکی مغازه، که قفسه ی کتابهاست که جلب توجه می کند. سمت چپ دو قفسه ی ساده و کوچک را با حدود 60-70 کتاب مذهبی و علمی و تاریخی با سیم به دیوار وصل کرده اند و سمت راست هم یک کتابخانه چوبی کهنه ی ایستاده با همان تعداد کتاب سمت چپی!
موضوع این گفتگو کتاب است و نشستن پای حرفهای مغازه دار 39 ساله ای که از کودکی عاشق کتاب بوده و حالا هفت سالی هست اینجا که وارد می شوید، همان اول کار علاقهی کودکی صاحب مغازه توجه تان را به سوی خود می کشد. در طول مصاحبه کوتاهم با مهدی شجری به عنوان تعمیرکار کتابدوست خودرو - سپرساز هر وقت به داستان این قفسهی کهنه چوبی میرسیم خنده تلخی تحویل می دهد و با این که به نظر مردد است که داستانش را بگوید یا نه اما با گفتن نصف و نیمه ماجرا به نوعی هم میخواهد به قول ماها افشاگری کند و هم حفظ آبرو!!
آقا مهدی؛ داستان این قفسه چوبی چیست؟
از حدود دو سال پیش مسؤلان سازمان .... که به مغازه من رفت و آمد داشتند ظاهرن از علاقه من به کتاب خوششان آمد. حوالی موضوع پایتختی کتاب بود. آمدند اینجا و گفتند هوایت را داریم و مثل بقیه نیستیم که وعده بدهند و بروند. می گفتند از شهرداری هستیم و در ستاد پایتختی کتاب کاشان مشغول فعالیت. گفتند هم به شما کتاب میدهیم برای تجهیز مغازه ات و هم کمک های دیگر فرهنگی. خلاصه این که در این حدود دو سال فقط وعده دادند تا این که هفته گذشته 16 تیر - گفتند بیا فرهنگسرای ..... که نوبت تحقق وعده ها رسیده!
آنجا که رفتم و اولش که این قفسه را دیدم شک داشتم که کمک آنها این است، اما کم کم وقتی گفتند این قفسه مال شماست کمی توی ذوقم خورد اما خب در نهایت با کمک یکی از اقوام آن را تا مغازه حمل کردم و .. به هر حال دستشان درد نکند.
چند سال است که اینجا مشغول کار هستید و عمر این کتابخانه چند سال است؟ واکنش مردم به این کار فرهنگی شما چطور است؟
15 سال است که اینجا کار می کنم و حدود شش - هفت سالی هست که کتابخانه مغازه را راه انداخته ام. استقبال مردم واقعأ خوب است. هم مردم عادی و هم خواص برای شان جالب است و می گویند هیچ مغازه ای در کاشان این ایده را به خرج نداده. خیلی از مشتری ها هستند که علاوه بر خواندن کتاب در اینجا، کتاب هم اهدا می کنند. برخی هم میبرند و می خوانند و برمی گردانند. هدف من از این کار فرهنگی کلن ترویج کتابخوانی بود و شکرخدا ظاهرأ به هدفم رسیده ام.
ظاهرأ برای تشویق مشتری ها به کتابخوانی برای آنها مشوقی هم در نظر گرفته اید؛
بله، هر مشتری چه در داخل مغازه تا زمان انجام کارش و چه با بردن و امانت گرفتن، کتاب بخواند 20 درصد تخفیف می گیرد.
لابد از کودکی به کتاب علاقه داشتید؛
همین طور است. از دوره راهنمایی علاوه بر خواندن روزنامه و مجله ورزشی به کتابهای مذهبی و تاریخی هم علاقه داشتم. رفتن به سمت این علاقه عشق می خواهد و من هم از کودکی عاشق کتاب بودم و هستم. حالا هم با این که شغلم کمی خشن و سخت است اما علاقه فرهنگی را هم کنارش گذاشته ام تا هم خودم به عنوان عاشق کتاب ارضا شوم و هم بتوانم سهمی در دور شدن مردم از فضای مجازی داشته باشم.
در همه این سالها، از قِبلِ کتابخوانی چه چیزی عایدتان شد؟ ازخواندن کتاب چه درسی گرفتید؟
مردمداری بهترین هدیه ای بود که از کتاب گرفتم. واقعأ هیچ چیزی به قول پدرم بهتر از مردمداری نیست. مردم داری به نظرم بالاتر از ثروت و مال ارزش دارد و به انسان شخصیت می دهد و به مرور این شخصیت اوج می گیرد.
از بین دولتی ها مجموعه ای هم بوده که به رونق فرهنگی مغازه کمک کند؟
بله، مسؤلان سازمان تبلیغات کاشان که مشتری من هستند آمدند و این قفسه ها را که دیدند ظاهرن خوششان آمد و چند تا کتاب مذهبی به مغازه اهدا کردند ولی متأسفانه بقیه فقط آمدند و عکس گرفتند و رفتند و تنها وعده دادند! البته من هم مثل بقیه مردم به این وعده ها عادت کرده ام.
اگر در شغل دیگری هم بودید این علاقه به کتاب استمرار داشت؟ در هفته چند مشتری کتاب خوان دارید؟
خب صدالبته، هر شغل دیگری هم داشتم این علاقه دست نمی خورد. من وسع مالی خیلی خوبی ندارم اما واقعأ خدا شاهده است اگر توانم بیشتر از این بود از هیچ نهادی تقاضای توجه و کمک نمی کردم و خودم فضای فرهنگی این مغازه را که مساحتش بیبشتر از 27 متر نیست، توسعه می دادم چون می بینم بحمدلله مردم از این کتابها استقبال کرده اند و به قول معروف خوششان آمده. در هفته حدود پنج یا شش مشتری.
در فکر تنوع بخشی به کتابها هم هستید؟
بله،حتمن. روز اول کتابخانه اینجا با حدود 30 کتاب راه افتاد. صدالبته رونق فرهنگی اینجا با کتابها و موضوعات مختلف را دوست دارم. خب سلایق مختلف است و کتابخانه همه چیز داخلش می گنجد و باید با همه سلیقه ها جور باشد. در بین مشتری ها افرادی هم هستند که می گویند جای فلان کتاب و ژانر در بین اینها خالی است.
خانواده شما هم در این راه مشوق تان بوده اند؟
صدالبته. خوشبختانه همسرم قبل از ازدواج با من تحصیلکرده و بی علاقه به کتاب نبود. در این سالها هم مثلن در میهمانی و یا برخی مراسم، اگر احساس کند میزبان کتاب بلااستفادهای دارد، آن را به قصد افزودن به کتابهای مغازه از او می گیرد.