مسعود قرائتی/ سه شنبه هفته گذشته هجدهم دی ماه جمعی از خبرنگاران کاشان مهمان سیدجواد ساداتی نژاد در مجلس شورای اسلامی بودند ،تا از نزدیک فضای پارلمان کشور و نحوه قانونگذاری نمایندگان را در خانه ملت تماشا کنند .
در بدو ورود همه چیز همانطور بود که حدس زده بودیم به گونهای که ترجیحاً همه محتویات جیب و لباس را باید تخلیه و داخل اتوبوس جا بگذاریم .
یکی از همراهان که بیشتر با این محیط آشنا بود میگفت : این دیوارهای بتنی پیش ساخته هم تازه کار گذاشته شده و شکل و شمایل محوطه جلوی مجلس را تغییر داده. تا پیش از حمله داعش، اینجا محل عبور و مرور ماشین ها به انضمام محوطه ای بود که معترضین میتوانستند در جلوی مجلس تحصن یا تظاهرات کنند.
مرد بلند قامتی که لباس شخصی مرتبی به تن داشت به استقبال ما آمد و تدارکات ورود ما را مهیا می ساخت. در آخرین درب ورودی به صحن مجلس یونیفرم پوشی مقررات ورود و حضور را گفت.
به گونهای که این توصیه ها برای یکی از گروههای بازدیدکننده که از متمولین و خیرین منطقه ای از تهران بودند ظاهراً گران آمد. دست آخر هم یکی از آنها که ثقل سامعه و بیش فعالی داشت بلندبلند لب به اعتراض گشود که: آقا ما اصلا داخل نمیشویم و از همین جا برمی گردیم.
ساداتی نژاد در قامت میزبانی شاد
پس از جلوس ما در جایگاه مخصوص و خیرمقدم توسط ریاست مجلس و قیام و قعود ما و تشریفاتی که یادمان داده بودند، خیلی زود عکس گرفتن و این طرف و آن طرف رفتن ها و بی نظمی ها شروع شد. اخطارهای رئیس دفتر نماینده و گارد مجلس هم افاقه زیادی نمی کرد. تا اینکه خیلی زود ساداتی نژاد به میان مهمانانش آمد. چهره شاد و خندانش بسیار راضی به نظر میرسید و سعی داشت که به مهمانانش خوش بگذرد. تقاضای مصاحبه ها و عکس گرفتن را رد نمی کرد. غیر از خودش بعضی از همکارانش مانند نماینده نوشهر و چالوس دلیجان و...که از قضا روسای کمیسیون های مهمی همچون بودجه و تلفیق بودند به دیدار جمع آمدند و خوش و بش کردند این نان قرض دادن حتما باید بعدا توسط نماینده ما هم جبران شود. شاید هم قرض داده ایم و حالا قرض ادا میشود.
از بی نظمی نمایندگان تا بینظمی تماشاچیان
خیر ! شلوغی ،عکس گرفتن و سوالات بچه ها تمامی ندارد زیرا آنها می دیدند که آن پایین در صحن مجلس همه در رفت و آمد و در حلقههای سه چهار نفری مشغول خوش و بش هستند و عدهای روی صندلی ها چرت میزنند.
از تنها دوستم در همین نشریه که مدام یک جا نشسته و همه چیز را تماشا و رصد میکرد پرسیدم چه دیدی و شنیدی ؟گفت: خلاصه بگویم خیلی کسل کننده است! با این که قانون مهمی را می خواهند به تصویب برسانند و البته رأی هم نیاورد و با وجود صحبت های وزیر ارشاد اما کسی گوش نمی دهد.
بعد از مدتی ساداتی و رئیس دفترش ترجیح دادند جمع را به سالن مجاور هدایت کنند. در آنجا طی یک نشست خبری کوتاه موضوع بی توجهی نمایندگان را از نماینده شهرمان پرسیدم گفت: این لایحه ماهها پیش مطرح گردیده، موافق و مخالف هم معلوم است. پرسیدم پس چه لزومی به این همه گلو پاره کردن دارد؟ پاسخ داد: اینها فرایند قانونگذاری است و در همه کشورها نیز چنین است .
حتی وقتی خودش نوبت نطق میان دستور داشت ، وضعیت به همین منوال بود. با اینکه سعی کرده بود تمام خواستههای همشهریانش را در تمام ادوار مجلس و تمام دولتها یکجا بیان کند تا جلوی همشهریان مهمانش چیزی را از قلم نیاندازد وضعیت تفاوتی نداشت. فقط شاید حضور ما باعث شده بود که رئیس مجلس آبروداری کند و اخطار "وقت تمام شدن" را ندهد.
دعوت به ناهار تنها راه نجات
دعوت به ناهار و خداحافظی تنها راهی بود که می توانست ساداتی نژاد را از چنگال این مهمانان سمج و پرحرف و لبریز از سوال نجات دهد. حتی اگر ساعت ۱۱ و نیم باشد.
برق گوشیهای اپل پرسنل مجلس از چشم تیزبین خانم همراه ما مخفی نمانده بود. و این آخرین و مهمترین سوالی بود که پاسخش را از وکیل خود در خانه ملت میخواستند !!!
مردمان گرفتار و آویخته به مجلس
هنگام خروج از آخرین گیت، سالنی را دیدم مانند سالن انتظار ترمینال که از ازدحام جمعیت، صدا به صدا نمیرسید. اینها مردم گرفتاری بودند که دست به دامان نمایندگان شهر خود شده بودند، به امید فرجی در مشکلاتشان.
نمیدانم در تهران مردم چگونه با نماینده خود (30 نماینده برای 12 میلیون نفر) تماس میگیرند.
مسجد سپهسالار تنها میراث تهران قدیم
مدرسه عالی شهید مطهری یا همان مسجد سپهسالار در کنار مجموعه مجلس جدید و قدیم و در خیابانی با ساختمانهای یک و دو طبقه و مغازه های خاص تنها مکانی است که خاطرات تهران قدیم را زنده میکند و تا آنجا که سن ما قدمی دهد ذهن را به فضای پهلوی دوم میبرد.
مجلس قدیم و موزه امروز
مجلس شورای ملی که همان مجلس مشروطه است ،تا سال ۵۷ در همین مکان دائر بود. این مکان اکنون تبدیل به موزه ای گشته که ورود به آن آسانتر از ورود به مجلس فعلی نیست. پشت نرده هایی که نماد مجلس قدیم است دیواری بتنی کشیدهاند و درب چوبی ورودی اصلی فقط دکوری است که کسی از آن رفت و آمد نمی کند دو عدد شیر و خورشید برنجی بر سر در مجلس بود که آنها را پیاده و به حیات داخل بردهاند. بعدا خورشید ها را هم از روی کمر شیرها برداشته به ویترین موزه انتقال دادهاند. بدین ترتیب که شاید آرم قدیم ایران یعنی شیر و خورشید به اذهان متبادر نگردد. ولی جای شکرش باقی است که هنوز شیرها خلع سلاح نشده و هنوز شمشیری آخته در دست چپ هر شیر دلبری می کند.
مجلسی کوچک ولی شیک و زیبا
بهترین و صحیح ترین کاری که کرده اند همین تبدیل مجلس قدیم به موزه است. در آنجا آثار ارزشمندی همچون پرچم پاره شده مشروطهخواهان کرمان، دست خط و آثار و علائم عدل مظفری، فرمان مشروطیت ،تکهای از توپ شلیک شده به مجلس توسط محمدعلی شاه، لباس های گران قیمت و نقاشی های کمال الملک و دهها شیء ارزشمند دیگر حفظ میشود. در زیر مجلس که به گفته راهنما روزگاری یکی از حمام های تهران بوده، مجسمههایی از مدرس، میرزای شیرازی، آیت الله کاشانی، مصدق، رضاشاه، تیمورتاش و چند تن دیگر آنقدر طبیعی ساخته شده که گویی خود این افراد هستند. و بالاخره به صحنه اصلی مجلس می رسی و می بینی که چقدر ساده و کوچک اما در عین حال زیبا و شیک بوده است. اصلا نمی توان تصور کرد که از مشروطه تا سال ۵۷ نمایندگان مردم در این مکان بر روی این صندلی های چوبی به چه امور مهم و مشکلی می پرداخته و چه تصمیمات حیاتی برای کشور می گرفته اند.